ارهاص
ماه زبام فلک امد- به رخ دفتر شعرم نشست
دست و قلم لرزه گرفت ، صبر دلم را شکست
حال دگرگون من و این قلم ، وای به حال دلم
من چه کنم با چنین ،لرزه ی دست و قلم
ماه زمن خسته تر ودل پریش ،در پی افکار خویش
چنگ زند پرتوش ، بر جگر ریش ریش
دست چو اغاز نوشتن نمود، تاب و توانش نبود
چشم سخنگوی تن ، غصه ی جانش نبود
راوی این قصه من ،کوچک این انجمن
حرف بزرگی به دل ، درد عظیمی به تن
سیل دمام دم گرفت ، ارض و سما در شگفت
شور به جان ِ ملک و جن و انس ، اهل قلم تا خرِفت
ولوله در شعر شد ، معجزه در بِئر شد
مُهر بِطالت به هر ، ساحره و سحر شد
لمس نمود اسمان نور عجیب زمین
ماه خجالت کشید ،از فورانی چنین
خیل پری صورتان ،هلهله زن کف زنان
دست زنان، با شعف ، سوی زمین شادمان
دلبر زیبا رخی پای به دنیا نهاد
میمنت مقدمش قامت بت ها فتاد
آتش آتشکده ی پارس خموشی گزید
آنکه به ده قرن پیش آمده بودش پدید
وحشت و ترسی فتاد بر شب آشفتگان
شاهِ انوشیرَوان - همره او کاهنان
پنج و نُهی کنگره از قامت کسری فتاد
بر رخ ایوان مداین ، چه شکافی نهاد
یاد برفت عالمان ،علم عر ب را زِیاد
تا که ز گل درفتاد ، رایحه در دست باد
آمده طفلی چو ماه ،نور تر از نورِ نور
راهنمایی به راه ، نقطه ی ختم عبور
ماه فرو مانده در روشنی صورتش
جن و ملک غبطه بر ، قلب نکو سیرتش
آدم باب البشر ، شیفته ی این بشر
سجده کند بر رخش از سر شب تا سحر
وز رخ تابنده اش ، نور به سینا رسید
ریگ سماوه نگر ، وصلت دریا رسید
رحمت حق جملگی شد به جهان آشکار
راه بشر روشن و شاخ نبوت به بار
آنکه نبی بوده است پیشتر از مصطفی
فخر کند بر چنین ، ناجی شمس الضحی
زنده به دیدار او خضر فرخ پی بود
در همه دنیا چو او بنده ی حق ،کِی بود
(ای که مرا خوانده ای ،راه نشانم بده)
روشنی از نور خود بر دل و جانم بده
دلبر شیرین لقا! حامل لطف خدا !
لطف نما چون تو من ثانیه ای در صلا
یار نکو نام ما ! آیینه ی حق نما !
بین به ره مانده ام ، کن تو مرا هم صدا
سقف ندارد دل عاشق دیوانه ات
راه بده ساقیا ، سائل این خانه ات
تاکه بشر زنده است ، نور تو تابنده است
نام تو ذکر همه، ساکن و جنبنده است
پ ن
1 - ارهاص به معنی معجزات قبل و و بعد و زمان تولد پیامبران است
2- ابتدای ابیات شعر رو اگه پشت سر هم قرار بدید یه جمله بدست میاد در خصوص حضرت رسول خدا (ص)