نگار
ناوک مژگان گشایی شب فراری می شود
سوز سرمای زمستان هم بهاری می شود
شک نکن جانم عزیزم عشق جاویدان من
بی تو قلبم غرق ماتم ، غرق زاری میشود
خنده بر لبهای تو زیباست زیبــــا تر از آن
در میان چشم تو برقی فراری می شود
جز خیال و نقش زیبایی زمــــــاهِ ناز من
هر عبوری بر خیالم، چون غباری میشود