برای تولدت
از بس که برای چشمهایت غزل سروده ام
گویی که نام تو را من ز ازل سروده ام
بانو تمام سوژه ی شعر های من تویی
آری غزال گریز پای این چمن تویی
هر شب که روح زتنم عزم عبور دارد
بی شک خیال تو در سر حضور دارد
از شب چه بگویم ،که قصه تکراری است
در چشم هزار حلقه ی اشک و به دل زاری است
کورم به روزها که حضورت پر از تب است
دورم زتو و این نگاه ها پر از شب است
شاید خموشی شبهای تار من سحر دارد
بانو بگو کدام غزلم در – دلت – اثر دارد
هر بار برای غزلم بهانه ای دارم
با نام تو بر لب ترانه ای دارم
الناز " نام تو را من ز ازل سروده ام
از بس که برای چشمهایت غزل سروده ام
تولدت مبارک گلم