سفارش تبلیغ
صبا ویژن

har an che az del barayad

***

گاهی وقتا اونقدر درد داری که از همه منافذ پوستت میزنه بیرون 

مثل سدی که شکسته شده دیگه نمیتونی جلوش بگیری 

گاهی اونقدر حس تنهایی میکنی که بال زدن مگس واست میشه هیاهو 

اونقد ناگفته داری که اگه گوشی واسه شنفتن پیدا کنی نمیدونی کدومش رو بگی 

خسته ام 

خیلی خستمه 

اونقدی که دیگه نه جسمم طالبه جریان ملایم روحه و نه روحم توان به دوش  کشیدن این خاکی بی مصرف رو داره

دوس دارم از همه ادما فرار کنم برم یه جای دور دور دور یه جایی شبیه همون جایی که تو اونجا هستی

فکر کنم اون موقع دیگه این همه درد رو ندارم

نه واسم غریبه ای نه فراموشت کردم

من فقط خودمو بد جور گم کردم

بد جور بدجور

 

 

روزگارى جاده بودم جاده اى غرق تردد،جاده اى کز رفت و آمد لحظه اى خالى نمیشد،من که بسیارى غریبان را به آبادى رساندم،عاقبت خود ماندم و ویرانه وتنهایى خود


بغلم کن

    نظر

بغلم کن و باهام حرف بزن بازم اشکای ِ منو حوصله کن
یه دفعه فکری به حال ِ دلم و
این همه عاشقی و فاصله کن
بغلم کن و برام قصه بگو قصه ای که خواب و از شب بگیره
رو تنم با بوسه هات طرحی بزن
که تموم ِ جونم و تب بگیره
.
خاطره ساز ِ شبای ِ لعنتی عطرت اینجا داره پرسه میزنه
رحم کن این نفسای ِ آخره
شب داره بدونه تو جون میکنه
.
.
.
ساده باش سادگیام و خط نزن به تو وابسته شده بهونه هام
بوی ِ دستای ِ.توروگرفته باز
پرسه هام و لحظه هام و شونه هام
روزای ِ برفی تو عاشقونه کن قدمام کنار ِ تو موندنی ِ
هرجا باشی تویه سرنوشتمی
این ترانه با صدات خوندنی ِ.
.
خاطره ساز ِ شبای ِ لعنتی عطرت اینجا داره پرسه میزنه
رحم کن این نفسای ِ آخره
شب داره بدونه تو جون میکنه


بی توبودن

    نظر

بی تو بودن

بی تو بودن چیزی شبیه فاجعه است

چیزی شبیه نیستی ،

با این تفاوت که مجبوری بار سنگین جسم بی روح خویش رو به گرده بکشی و نفسهای سنگیت رو بشماری به امید پایان یافتن .

بی تو بودن چیزی شبیه یخ زدگی دریای احساسه  اما نه یخی که با افتاب مطبوع بهار بشکنه یا حتی شعله خورشید  تابستانی بهش اثر کنه

خود خود عصر یخبندانه بی تو بودن .

بی تو بودن چیزی شبیه شکستن شاخه های درخت توی هجوم طوفانه  شبیه ریشه کن شدن ساقه ها .

بی تو بودن چیزی شبیه سکوت  مردابه یه مرداب سرد و راکد .مردابی که حتی جهش هزاران قورباغه هم آرامشش رو به هم نمی زنه و نمی تونی توش یه موج  هیجان پیدا کنی

بی تو بودن خیلی ویران کننده است

مثل همه زلزله هایی که هر از گاهی یه گوشه ای از این گرد مدور رو می لرزونه و همه چی رو زیر و  رو میکنه

بی تو بودن شبیه همه اینهاست  و خیلی شبیه فراتر از اینها ولی بی تو بودن این گونه نیست

بی تو بودن رو بخوام توصیف کنم

فقط میتونم بگم

 

بی توبودن شبیه بی تو بودنه 

تنهایی


متن شعر به طاها به یاسین علی فانی

متن شعر به طاها به یاسین علی فانی

به طاها به یاسین به معراج احمد

به قدر و به کوثر به رضوان و طوبی
به وحی الهی به قرآن جاری
به تورات موسی و انجیل عیسی
بسی پادشاهی کنم در گدایی
چو باشم گدای گدایان زهرا (س)
چه شب ها که زهرا (س) دعا کرده تا ما
همه شیعه گردیم و بی تاب مولا
غلامی این خانواده دلیل و مراد خدا بوده از خلقت ما
مسیرت مشخص، امیرت مشخص، مکن دل ای دل بزن دل به دریا
که دنیا به خسران عقبا نیرزد
به دوری ز اولاد زهرا نیرزد.
و این زندگانی فانی جوانی
خوشی های امروز و اینجا
به افسوس بسیار فردا نیرزد 

اگر عاشقانه هوادار یاری
اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش
یقینا یقینا خریدار یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟
چه اندازه در ندبه ها زاری یابی؟
به شانه کشیدی غم سینه اش را؟
و یا چون بقیه تو سربار یاری
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟
چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟
دل آشفته بودن دلیل کمی نیست
اگر بی قراری بدان یار یاری
و پایان این بی قراری بهشت است
بهشتی که سرخوش ز دیدار یاری 

نسیم کرامت وزیدن گرفته
و باران رحمت چکیدن گرفته
مبادا بدوزی نگاه دلت را
به مردم که بازار یوسف فروشی در این دوره بد شدیدا گرفته
خدایا به روی درخشان مهدی
به زلف سیاه و پریشان مهدی
به قلب رئوفش که دریای داغ است
به چشمان از غصه گریان مهدی
به لبهای گرم علی یا علی اش
به ذکر حسین و حسن جان مهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش
به چشم امید فقیران مهدی
به حال نیاز و قنوت نمازش
به سبحان سبحان سبحان مهدی
به برق نگاه به خال سیاهش
به عطر ملیح گریبان مهدی
به حج جمیلش به جاه جلیلش
به صوت حجازی قرآن مهدی
به صبح عراق و شبانگاه شامش
به آهنگ سمت خراسان مهدی
به جان داده های مسیر عبورش
به شهد شهود شهیدان مهدی
مرا دائم الاشتیاقش بگردان
مرا سینه چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده بی سر و پا
مرا همدم و محرم و هم رکاب
سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان
یا مهدی یامهدی مددی



....

    نظر

گاهی وقت ها بعضی حرف ها ادم رو به سکوت وا میدارد  ادم را در نهان میترساند.....  با خود فکر هایی میکنم از سیاهی ها دنیا بدتر فکرهایی که عذابشان مصداق عذاب دوزخ است  و

با خدای خود میگویم  که بی او نمی توانم  کنم کاری که باشد سرانجامش خوش .... خدایا ...